او چانگ شنگ پدربزرگش را در سراسر جهان دنبال کرد و چیزهای زیادی در مورد پزشکی آموخت. یک روز، در حالی که او و هو در حال رسیدگی به مغازه هستند، زنی به در می آید و از او چانگ شنگ می خواهد که بدهی پدرش را بپردازد و او را برآورده کند...
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید