خلاصه داستان: پس از مرگ همسرش، مردی شکسته به ورطه لرزههای شبانه و افسردگی میرود و خود را در خانه یک آدمخوار دیوانه میبیند که او را متقاعد میکند تا به وحشتناکترین شکلی که میتوان تصور کرد، جان خود را بگیرد.
خلاصه داستان: پس از اینکه متوجه میشود ممکن است به زودی بمیرد، یک مرد جوان ترسو به همراه دوستان دوران کودکیاش که از هم جدا شدهاند و خشمگین هستند، در جستجوی پایان یافتن دلیل ترک زندگیاش هستند.
خلاصه داستان: هنگامی که افراد مهم آنها هر کدام از آنها جدا می شوند، الکسا به طور تصادفی یک متن "قلب شکسته" برای جیسون می فرستد و فکر می کند که به دوستش پیامک می دهد.