خلاصه داستان: داستان این فیلم در اواخر دهه 90 میلادی اتفاق میافتد که حول محور زندگی یک جوان لاستیککار جوان اهل مونداکایام و رقابت او با یک افسر عالی رتبه در پلیس کرالا میچرخد.
خلاصه داستان: در طی یکی از مأموریتها، گروه گرگها به رهبری لائو دیائو که برای مدت طولانی درگیر کارهای امنیتی در خارج از کشور هستند، متوجه میشوند که نیروهای تروریستی خارجی دسترسی خود را به خطوط حیاتی انرژی چین گسترش دادهاند.
خلاصه داستان: در حالی که با افسردگی مبارزه می کند، کلاریس در یک پناهگاه زنان داوطلب می شود و با یک بازمانده خشونت خانگی دوست می شود، اما متوجه می شود که زن جوان چیزهای بیشتری از آنچه او فاش می کند وجود دارد.