خلاصه داستان: در آیندهای دور اتفاق میافتد، یک فضانورد زن، که در زمینی که مدتها از بین رفته بود غرق شده است، باید سرنوشت جمعیت باقیمانده این سرزمین را تعیین کند.
خلاصه داستان: ابیگل آرچر جوانی در زمستان مونتانا در طول دهه 1870 به تنهایی که برای بقای خود و بازپس گیری یک دارایی زمینی خود، یک اسب خانوادگی، از باند راهزنان تشنه به خون مبارزه می کند.
خلاصه داستان: برادر بزرگتر از ازدواج امتناع می ورزد زیرا معتقد است ممکن است در خانواده بزرگش ناهماهنگی ایجاد شود. برادران او، که قبلاً شریکی پیدا کرده اند، گرد هم می آیند تا برای او همتای پیدا کنند.
خلاصه داستان: ریا خان معتقد است که باید خواهر بزرگترش لنا را از ازدواج قریب الوقوعش نجات دهد. پس از کمک گرفتن از دوستانش، او تلاش می کند تا جاه طلبانه ترین سرقت های عروسی را به نام استقلال و خواهری انجام دهد.