خلاصه داستان: زمانی که غریبههای ریت و روهان از مسیرشان عبور میکنند، سفر آنها به یک عمارت متروکه و روح مخوفی منتهی میشود که 18 سال در دام افتاده است.
خلاصه داستان: یک دلال املاک خودخواه در بدهی های هنگفت، با یک حادثه روبرو می شود. خدا در مقابل او ظاهر می شود و به او اطلاع می دهد که باید یک "بازی زندگی" را بازی کند.
خلاصه داستان: میدی 13 ساله با تماشای از دست دادن پدرش در مسابقات قهرمانی اسنوکر باشگاهی در سال 1994، سفری غیرممکن را طی می کند تا نام پدرش را در هیئت برنده بیاورد.