خلاصه داستان: مالوری نویسنده معمایی معروف در رسانه های اجتماعی مرده فرض می شود تا زمانی که برخی از پست های مرموز نشان می دهد که او در واقع زنده است و در حال نوشتن یک رمان جدید است.
خلاصه داستان: کشیش شهر کوچکی مجبور میشود تا پنج سال بعد محکومی را که به خاطر قتل همسرش بخشیده بود به شهر بازمیگرداند، در حالی که کلانتر یک قتل دیگر را بررسی میکند که ممکن است مرتبط باشد.
خلاصه داستان: هایدی ویکس (اریکا سرا) و بچه هایش آنی و گرت (جولیت هاوک و لوگان پیرس) که تازه وارد شهر شده اند، یک رمز و راز کریسمس را در خانه تاریخی خود کشف می کنند. دستکار و تاریخدان محلی دیوید (ویکتور وبستر) در این راه کمک میکند.
خلاصه داستان: در سال 2018 یک رشته تراژدی در شمال شرقی نوادا رخ داد. یک زن مرده پیدا شد و دیگری در امتداد همان بزرگراه دورافتاده ناپدید شد. آیا این رویدادها می تواند به ناپدید شدن گری هی در سال 2017 مرتبط باشد...
خلاصه داستان: با ناپدید شدن عجیب لورا، دو همکار، دوست پسر بزرگترش، رافائل، و ازکیل، از کشفیات اخیر خود مطلع می شوند که ممکن است به آنها کمک کند تا او را پیدا کنند. با این حال، داستان بزرگتر و عجیبتر از آن چیزی است که آنها میتوانستند تصور کنند.
خلاصه داستان: پس از نجات شهرش از دست یک قاتل روانی، زندگی وینی کاروترز بسیار شگفت انگیز است. وقتی آرزو می کند که ای کاش هرگز به دنیا نمی آمد، خود را در یک جهان موازی کابوس می بیند که بدون او، همه چیز می تواند بسیار زیاد باشد...