خلاصه داستان: در تلاش برای شروع دوباره، آدام (ایوانز) در حالی که به محله قدیمی خود باز می گردد تا شیاطین خود را آرام کند در حالی که برادر مردی که او کشته است به دنبال انتقام است، به دنبال رستگاری می گردد.
خلاصه داستان: پس از فرار از کره شمالی، لوه کیوان برای به دست آوردن وضعیت پناهندگی در بلژیک تلاش می کند، جایی که با زنی افسرده روبرو می شود که تمام امید خود را از دست داده است.
خلاصه داستان: حرکت نمی کند، فکر نمی کند، فقط می کشد. برای یک زن جوان، یک رویارویی تصادفی با این موجود فراطبیعی ویرانگر است. فرانکی یاد می گیرد که وقتی مانکن را می بینید، ممکن است هیچ پایانی در چشم نباشد، به جز شما...
خلاصه داستان: یک بیوه جوان بریتانیایی به یک همکار قدیمی دانشکده پزشکی پناه می دهد، مردی که به نوعی خود را نامرئی کرده است. همانطور که انزوای او بیشتر می شود و سلامت عقلش درگیر می شود، او نقشه می کشد تا حکومتی از قتل و وحشت بی رویه را در سراسر شهر ایجاد کند ...
خلاصه داستان: به اندازه کافی بد است که دانش آموزان مدرسه شبانه روزی سامانتا و کلارا نمی توانند برای تعطیلات به خانه بروند، اما وقتی یک باند قاتل به درب خانه آنها می رسد - درست در زمان کریسمس - همه چیز تغییر می کند.