خلاصه داستان: یک دلال املاک خودخواه در بدهی های هنگفت، با یک حادثه روبرو می شود. خدا در مقابل او ظاهر می شود و به او اطلاع می دهد که باید یک "بازی زندگی" را بازی کند.
خلاصه داستان: میدی 13 ساله با تماشای از دست دادن پدرش در مسابقات قهرمانی اسنوکر باشگاهی در سال 1994، سفری غیرممکن را طی می کند تا نام پدرش را در هیئت برنده بیاورد.
خلاصه داستان: پس از اینکه به طور تصادفی شاهد یک جنایت خشونتآمیز است، یک دختر جوان دچار شوک میشود و تلاش میکند تا چیزی را که میدید بفهمد، در نهایت در دنیای غیرقابل تخمینی تخیل خود تجدید مییابد.