خلاصه داستان: سامیر و نرگس، پس از غلبه بر همه مشکلات، وقتی ناندینی کوچک وارد زندگی آنها می شود و خانواده آنها کامل می شود، پرتوی از آفتاب را پیدا می کنند.
خلاصه داستان: ویجیکومار، با نام مستعار سالگا، ناخودآگاه به قلمرو دنیای زیرین کشیده میشود. سامرات، یک پلیس صادق و درستکار، او را میبیند و تصمیم میگیرد تا عدالت را آشکار کند.
خلاصه داستان: یک شکارچی اصلاحشده که در انزوا در پناهگاه حیاتوحش زندگی میکند، درگیر یک بازی مرگبار گربه و موش میشود که او و کلانتر محلی برای ردیابی قاتل شرور که ممکن است سالها پیش دخترش را ربوده باشد، درگیر میشود.