خلاصه داستان: نلی به تازگی مادربزرگ خود را از دست داده است و به والدینش کمک می کند تا خانه کودکی مادرش را تمیز کنند. او خانه و جنگل های اطراف را بررسی می کند. یک روز او با دختری همسن و سال خود آشنا می شود که یک خانه درختی می سازد.
خلاصه داستان: یک مدیر تشییع جنازه که پس از گذراندن دوران محکومیتش آزاد می شود، به طور تصادفی با دختری برخورد می کند که باعث تغییر غیرمنتظره ای در نگرش او نسبت به زندگی می شود.
خلاصه داستان: زوجی از استانبول که در روستایی در منطقه دریای اژه ساکن شده اند تا زندگی جدید و آرامی را آغاز کنند. با این حال، آنها به سرعت متوجه می شوند که در این روستا دشمنان زیادی دارند.
خلاصه داستان: رحمان متولی یک شرکت است و دکتر به او گفته که به زودی خواهد مرد. او تصمیم می گیرد با کمک دوستش انوش نقشه ای بکشد و مقداری پول برای خانواده اش به ارث ببرد.