خلاصه داستان: یک زن جوان آمریکایی با شوهرش به بخارست نقل مکان می کند و شروع به شک می کند که غریبه ای که او را از آپارتمان آن طرف خیابان تماشا می کند ممکن است یک قاتل زنجیره ای محلی باشد که سر زنان را می برید.
خلاصه داستان: زنی برای نوزاد تازه متولد شده خود یک لالایی می خواند که آن را از کتابی کهن پیدا کرده است. اما طولی نمی کشد که این لالایی دل نشین با احضار یک شیطان باستانی زندگی اش را به کابوس بدل می کند.
خلاصه داستان: میلیسنت یک ترم از تحصیل خود را ترک می کند تا روی پایان نامه خود در مورد کودکان مبتلا به آلرژی شدید تمرکز کند، که او را به فرد مناسبی برای مراقبت از جانی کوچک تبدیل می کند، کودکی بیمار و لال که از هر مشکلی رنج می برد...
خلاصه داستان: میلدرد مویر، روانشناس دوستداشتنی، عمل جراحی پلاستیک در کوچه پسکوچهاش را که ناموفق میشود، نمیپذیرد و از همه کسانی که در گذشتهاش او را به خاطر ظاهرش عذاب میدادند، انتقام میگیرد.