خلاصه داستان: داستان باورنکردنی در مورد تکامل خارقالعاده بلا باکستر، زن جوانی که توسط دانشمند درخشان و غیرمتعارف دکتر گادوین باکستر به زندگی بازگردانده شد.
خلاصه داستان: آنا، یک کارآموز هنری مشتاق است که توسط رئیس فوقالعادهاش به یک سفر کاری در آخرین لحظه به لندن دعوت میشود و با ویلیام خوشتیپ و ثروتمند در هواپیما ملاقات میکند.
خلاصه داستان: «مک»، نویسنده ورزشی نیویورکی، سالها را صرف طراحی «بازیهای» موفق با دوستانش کرده است، اما زمانی که به طور غیرمنتظرهای به یکی از اهدافش میافتد، باید یاد بگیرد که از گلزنی ساده به بازی کردن برای نگهبانی چه چیزی نیاز دارد.
خلاصه داستان: از کودکی نفرین شده تا در عشق شکست بخورد، روابط بتی همیشه به فاجعه ختم شده است. اما وقتی الکس را ملاقات می کند، وسوسه می شود که یک بار دیگر تلاش کند. آیا عشق واقعی می تواند بر نفرین غلبه کند؟
خلاصه داستان: دو فرسودگی عاشقانه در یک عروسی با هم ملاقات میکنند و تقریباً قبل از ترمز کردن، در اتاق کت و شلوار گیر میکنند. آنها موافقت می کنند که اعترافات صریح در مورد گذشته خود را مبادله کنند، در صورتی که این ممکن است واقعیت واقعی باشد.
خلاصه داستان: اما همسری فوق العاده و دو فرزند دارد که در حومه نیوجرزی زندگی می کنند. وقتی شوهرش دیو تصمیم می گیرد با نقش بازی به زندگی مشترکشان هیجان بخشد، به راز اما پی می برد؛ او در بعدی مخفی از زندگی اش به عنوان یک قاتل حرفه ای فعالیت می کند. ....
خلاصه داستان: آنیکا در حالی که تلاش میکند پدربزرگش را با عشق گمشدهاش پیوند دهد، با رایان، یار دانشگاهی اش، همکاری میکند تا کتابی درباره این تجربه بسازند و داستانهای عاشقانه متفاوتی را در طول مسیر مستند کند.
خلاصه داستان: هرینگتون نویسنده یک سری کتاب است، اما موفقیت تجاری او را گوشه گیر تلخ کرده است. همانطور که او برای یک جشنواره سالانه کریسمس به زادگاهش بازمی گردد، تا آوریل به او ملحق می شود، یک روزنامه نگار برای انتشاراتی که با آن کار می کند.
خلاصه داستان: درست قبل از کریسمس، مری آن دختری را به فرزندی قبول می کند تا به تنهایی بزرگ شود. او و نوزاد کریسمس را به دلیل آب و هوای بد در بیت لحم، ایالت پی وی سی گیر افتاده اند. تنها انتخاب او وقتی مسافرخانه پر است این است که با جو، برادر مسافرخانه بماند...
خلاصه داستان: مرد جوانی که برای یک زندگی خوب تلاش می کند، با دختری ناشنوا از خانواده ای نزدیک ملاقات می کند، او ناگهان امید به عشق و زندگی بهتر را می بیند، اما تنها در صورتی که بتواند از مخمصه خیابان ها و نفوذ خواهر بزرگترش فرار کند.