خلاصه داستان: تمرکز بر روی آگوستو پینوشه است که نمرده، بلکه یک خون آشام سالخورده است. او پس از 250 سال زندگی در این دنیا تصمیم گرفته است که یک بار برای همیشه بمیرد.
خلاصه داستان: الویس تنها روی نیمکتی در پاریس نشسته است. او نمی تواند به یاد بیاورد که او کیست، از کجا آمده است یا چگونه به اینجا رسیده است. بنابراین، او تحقیقات خندهداری را در مورد زندگی خود آغاز میکند. این فراموشی ممکن است به او در یافتن عشق و اختراع مجدد کمک کند...