خلاصه داستان: داستان در مورد یک افسر پلیس سختگیر است که به روستایی تپه ای در مرز کرالا-تامیل نادو نقل مکان می کند. تعداد کمی از حوادث عادی که به طور ناگهانی اتفاق می افتند غیرعادی به نظر می رسند.
خلاصه داستان: تاکومی و دخترش هانا در روستای میزوبیکی در نزدیکی توکیو زندگی می کنند. یک روز، ساکنان روستا از طرحی برای ساختن یک مکان کمپینگ در نزدیکی خانه تاکومی آگاه می شوند که به ساکنان شهر یک "فرار" راحت به طبیعت ارائه می دهد.
خلاصه داستان: آبانگ و آدی یتیمی بدون مدرک در مالزی هستند. در حالی که برادر بزرگتر که ناشنوا است خود را به زندگی فقیرانه رها کرده است، خواهر یا برادر کوچکترش از خشم می سوزد. یک تصادف وحشیانه، رابطه شکننده آنها را بر هم می زند...