خلاصه داستان: بیلی با برادرش هانتر و پدرش باگ زندگی می کند که آنها را به تنهایی در یک چمباتمه در شمال کنت بزرگ می کند. باگ وقت زیادی برای اختصاص دادن به آنها ندارد. بیلی به دنبال توجه و ماجراجویی در جای دیگری است.
خلاصه داستان: در بمبئی، روال پرستار پرابها با دریافت یک هدیه غیرمنتظره از شوهرش آشفته می شود. هم اتاقی کوچکتر او، آنو، بیهوده تلاش می کند تا جایی در شهر پیدا کند تا با دوست پسرش صمیمی شود.
خلاصه داستان: یک آزاده مشروط اخیر (دنی ترجو) یک جادوگر مکزیکی را مجبور میکند تا خانه قدیمیاش را احیا کند تا بتوانند به او کمک کنند تا مزرعه زنی را از دست یک قاچاقچی بیرحم نجات دهد.
خلاصه داستان: دختری مینیاتوری که توسط والدین حیوان بزرگ شده است به جزیره ای از انسان های کوچک سفر می کند و افشاگری های نگران کننده ای را در مورد منشاء خود کشف می کند.
خلاصه داستان: در سال 1985، پدر فداکار، بیل فورلونگ، اسرار آزاردهندهای را که در صومعه محلی نگهداری میشود، کشف میکند و حقایق تکاندهنده خود را کشف میکند.
خلاصه داستان: مجموعهای از سرقتهای بانکی و سرقت خودرو، جوامع را در شمال غربی اقیانوس آرام ترساند. یک مامور افبیآی تنها معتقد است که این جنایات کار مجرمانی با انگیزه مالی نبوده، بلکه گروهی از افراد خطرناک خانگی بودهاند.
خلاصه داستان: الفابا، زن جوانی که به دلیل پوست سبزش دچار سوءتفاهم شده است، و گلیندا، دختری محبوب، در دانشگاه شیز در سرزمین اوز با هم دوست می شوند. پس از برخورد با جادوگر شگفت انگیز شهر اوز، دوستی آنها به نقطه ای می رسد...