خلاصه داستان: سانتوش تازه بیوه ، شغل همسر خود را به عنوان یک پاسبان پلیس در بدنهای روستایی شمال هند به ارث می برد. هنگامی که جسد یک دختر پیدا شد ، او تحت تحقیقات تحت عنوان بازرس کاریزماتیک فمینیستی شارما قرار گرفت.
خلاصه داستان: Impaled Rektum، یک گروه، در زندان است، اما باید فرار کند، زمانی که پدر گیتاریست بیمار می شود و خانه/کسب و کار خانواده آنها با تخریب مواجه می شود. آنها پیشنهاد بازی در یک فستیوال بزرگ را دریافت می کنند اما به دلیل زندانی بودن و غیرقابل پیش بینی بودن رد می شوند.
خلاصه داستان: کلارا قرار است امروز بمیرد مگر اینکه به جای آن شوهرش را بکشد. قاتل تقویم به او این انتخاب غیرممکن را داده است. وقتی ژول شیفت شب خود را در یک خط کمک ایمنی برای زنان تنها در راه خانه شروع می کند، تماس کلارا...
خلاصه داستان: یک مبارز هنرهای رزمی مختلط که ناامید است از اینکه حضانت را از دست ندهد، دشمنان خطرناکی پیدا می کند که از مسابقه جدا می شود تا در جشن تولد دخترش شرکت کند.
خلاصه داستان: بیلی با برادرش هانتر و پدرش باگ زندگی می کند که آنها را به تنهایی در یک چمباتمه در شمال کنت بزرگ می کند. باگ وقت زیادی برای اختصاص دادن به آنها ندارد. بیلی به دنبال توجه و ماجراجویی در جای دیگری است.
خلاصه داستان: آلفونسو 11 ساله، وارث دن کیشوت، و 3 خرگوش خیالی و موزیکالش به پانچو و ویکتوریا می پیوندند تا شهر محبوبشان لامانچا را از طوفان بزرگ نجات دهند.
خلاصه داستان: یک وکیل برای بازگرداندن تعادل بین کار و زندگی در یک استراحتگاه ذهن آگاهی شرکت می کند، اما به طور غیر منتظره به یک قاتل و مغز متفکر برای اوباش تبدیل می شود.
خلاصه داستان: پدر و مادر ناامید ددو و کارلوتا کلات ماه ها پس از ناپدید شدن دختر گم شده خود به دنبال دختر گم شده خود می گردند. آنها که از ناتوانی پلیس در یافتن او ناامید شده اند، از همسایگان خود تحقیق می کنند و اسرار تاریکی را در پشت سر بسته کشف می کنند ...